طبیعت (منطق)طبیعت، یکی از اصطلاحات بهکار رفته در علم منطق بوده و بهمعنای ذات و ماهیت هر چیزی است. ۱ - توضیح اصطلاحموضوع در هر قضیهای یکی از طبایع است و احکام در همه حالات درباره طبایع صادر میشود. طبیعت را میتوانیم گاهی بدون امور خارج از ذات و گاهی با بعضی از آنها در نظر بگیریم و برایش حکم کنیم. قضیه را به مناسبت اختلاف حالاتی که برای طبیعت موضوع یافت میشود به اسامی گوناگون میخوانند، از این رو در این فرهنگنامه از طبیعت و برخی اصطلاحات مرتبط، سخن به میان آمده است. ذات هر چیزی طبیعت آن چیز نامیده میشود. غیر از اجناس و فصول ماهیت که اجزای ذاتاند بقیه هر چه باشد از مقام ذات و طبیعت هر چیزی خارج است. طبیعت به خودی خود، نه فرد و نه کلی است و نه مفرد و نه جمع است، و اینها همه از خارج ذات به آن میپیوندد. طبیعت را به چندین حالت میتوان در نظر گرفت: ۲ - طبیعت لابهشرططبیعت لابهشرط، یعنی خود طبیعت بدون هر گونه خصوصیت و تعیّنی که به آن پیوسته شده باشد. هر گاه موضوع قضیه، طبیعت لابهشرط باشد قضیه مزبور را «قضیه مهمله» میگویند. موضوع در قضیه مهمله، حکم مقیّد نیست که ذهنی یا خارجی، شخص واحد یا کثیر و عام یا خاص باشد و در عین حال با همه این امور سازش دارد. از قضیه مهمله هیچ استفاده نمیشود که آیا حکم مربوط به همه حالات ذهنی و خارجی، واحد و کثیر و عام و خاص است یا به بعضی از این حالات اختصاص دارد یا مربوط به حالات معیّنی از این حالات و یا مربوط به خود طبیعت است بدون اینکه با هیچ حالتی قرین شده باشد؛ به همین سبب گفته شده است که حکم در قضیه مهمله در نهایت ابهام است؛ مثلاً در قضیه «انسان زیانکار است» معلوم نیست که زیانکاری مربوط به همه یا بعضی و در همه حالات یا در بعضی حالات است. ۳ - طبیعت بهشرطلاطبیعت بهشرطلا، یعنی به شرط اینکه قضیه را بدون هر گونه قید خارج که به آن پیوسته لحاظ کنیم. هر گاه موضوع قضیه، طبیعت بهشرط لا باشد قضیه مزبور را «قضیه طبیعیه» میگویند. حکم در قضیه طبیعیه مربوط به ذات و طبیعت موضوع است، به شرط آن که هیچگونه محمول عَرَضی و امور خارج از ذات با آن نباشد و مقیّد به عاری بودن از هر قیدی (حتی قید وجود) باشد. ۴ - طبیعت در ضمن مصداق معینطبیعتِ در ضمن مصداق معیّن، یعنی هر گاه طبیعت را از نظر اینکه در ضمن یک فرد معیّن تحقق یافته، لحاظ کنیم و برایش حکم کنیم، قضیه به دست آمده را «قضیه شخصیه» گویند؛ مثل: پرویز نویسنده است. ۵ - طبیعت به لحاظ همه مصادیقطبیعت به لحاظ همه مصادیق، یعنی همه افراد طبیعت را لحاظ کنیم و به آن حکم کنیم. قضیه به دست آمده را «قضیه کلیه» گویند؛ مثل: هر انسانی ناطق است. ۶ - طبیعت به لحاظ دستهای از مصادیقطبیعت به لحاظ دستهای از مصادیق، یعنی بخشی از افراد طبیعت را لحاظ کنیم و برایش حکم کنیم. قضیه به دست آمده را «قضیه جزئیه» گویند؛ مثل: بعضی انسانها دانایند. [۱]
مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۵۶-۱۵۷.
[۲]
گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۱۰۱-۱۰۲.
۷ - مستندات مقالهدر تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • گرامی، محمدعلی، منطق مقارن. • مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد. • مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه. ۸ - پانویس
۹ - منبعپایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «طبیعت»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۲/۱۲. |